شبکه یک 31 اردیبهشت 1400

رای، "حق" و "تکلیف"( حق الله و حق الناس در انتخابات )

جمعی از ناظران و فعالان "شورای نگهبان" _ نشست ( نفوذ، نظارت و عدالت )_ تهران_ ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز. راجع به اهمیت انتخابات فرمودند و بطور خاص این انتخابات، فقط همین قدر کافی است که دوستان به یاد بیاورند هم رئیس جمهور آمریکا و هم نخست‌وزیر و مقامات انگلیس و هم مقامات فرانسه این‌ها در همین یکی دو ماه اخیر سه چهار بار راجع به سرنوشت این انتخابات اظهار نظر و اظهار امیدواری‌هایی کرند حتی قضیه را به این مسائل هسته‌ای و توافق آن ربط دادند یعنی عین عبارت اوباما و مقامات انگلیسی این است که باید یک کاری بکنیم که این مسائل و ماجراهای هسته‌ای و توافق به یک جایی منجر بشود که افکار عمومی احساس کنند باید به یک جریان خاصی رأی بدهند و به یک جریانی رأی ندهند و به یک جریان دیگری و... و این‌قدر به این قضیه امید بسته‌اند. یعنی عین عبارت صحیح‌شان که در رسانه‌های خارجی و داخلی آمد همین بود که کاری کنیم اتفاقی بیفتد که جریان میانه‌رو زمینه پیدا کند و افراطی‌ها و تندروها ضد آمریکایی‌ها مثلاً زمینه نداشته باشند رأی نیاورند و مردم احساس فکر کنند چه شده است! به حرف‌های آنان کاری ندارم و نمی‌خواهم حرف‌های آنان را سند بگیریم برای تشخیص رویکردها و جریان‌های مختلف در داخل کشور ولی می‌خواستم از این جهت یادآوری کنم که این‌ها خودشان چقدر نگران انتخابات هستند و تا کجاها برای ایجاد اختلاف در داخل برنامه‌ریزی می‌کنند و برای تقویت یا تضعیف افکاری و کسانی در داخل کشور در زمینه و عرصه انتخابات.

بحثی که می‌خواهم خدمت شما تقدیم کنم در باب اهمیت کار دوستان، مسئله نظارت بر همه مراحل انتخابات، در واقع توضیحی است بر این عبارت که گفتند که هم رأی مردم حق‌الناس است و هم نظارت بر صحت انتخابات در همه مراحل حق‌الناس است و حق‌الناس بودن مسئله نظارت بر انتخابات که چه کسانی تا قرار گرفتن در معرض آراء مردم حق دارند به لحاظ قانونی، حقوقی، اخلاقی و اعتقادی بالا بیایند و آیا هرکس از راه برسد می‌تواند وارد حکومت بشود؟ اولاً می‌خواهم اشاره کنم به تجربه‌های تلخ تاریخی که حتی از صدر اسلام تا امروز ما داشتیم یعنی اگر از درهای ورودی حکومت درست مراقبت نشود و بتوانند جریان‌های نفوذی وارد بشوند چه اتفاقات خطرناکی میافتد نه برای انقلاب ما که هزار و اندی سال پساز ظهور اسلام است حتی برای اصل نهضت اسلام برای تشکیل آن. من فقط یک نمونه مثال بزنم که چه کسانی وارد حکومت شدند دشمنان درجه یک پیامبر(ص) و اسلام که یک عمر علیه توحید و عدالت مبارزه کردند چطور همین‌ها توانستد در حکومت نفوذ کنند و در فاصله کوتاه چند دهه‌ای بعد از پیامبر(ص) حاکمان بر جهان اسلام شدند. من یک مثال فقط بخواهم عرض کنم این عمروعاص معروف که او را می‌شناسید. شیطان مجسم. کسی که هم خودش علیه پیامبر(ص) شعر می‌گفت و مبارزه فرهنگی و رسانه‌ای می‌کرد دشمن اسلام بود پدرش، مادرش، شناخته شده به فساد و ظلم بودند چطور یک چنین کسی شخصیت دوم جهان اسلام می‌شود و بر بخش مهمی از بیت‌المال و سرزمین‌های اسلامی حکمرانی می‌کند اینها از جمله نتایج پاسداری نشدن از دروازه‌های ورودی حکومت اسلامی است چون اسم حکومت را که عوض نکردند اسم آن حکومت اسلامی و خلافت رسول‌الله بوده، ولی یک چنین کسانی آمدند همه کاره شدند و اهل بیت پیامبر(ص) هیچ کاره شدند. عمروعاص، پدرش عاص که معلوم نیست چه کسی پدر او هست چون سر این که چه کسی پدر اوست 5 نفر ادعا داشتند! دست‌کم دو آیه علیه پدر این آدم نازل شده است برای این که بدانید چه کسانی دشمن علنی شدند و بعد حاکمان اسلام نظارت دقیقی صورت نگرفت این‌ها وارد حکومت شدند و حکومت را گرفتند البته نظارت از سوی امیرالمؤمنین(ع) بود ولی نظارت پذیرفته نشد و عملاً سرنوشت حاکمیت عوض شد. هم این آیه کریمة «إنّ شانئک هوالابتر» بسیاری از مفسّرین گفته‌اند شأن نزول آن در مورد پدر عمروعاص یعنی عاص است چون این کسی بود که می‌گفت ولش کنید این که پسر ندارد خودش از دنیا برود کارش تمام است! که آیه آمد که دشمن تو ابتر است و دم‌بریده است و بی‌عقبه است و تداوم نخواهد یافت ما به تو کوثر دادیم. درست است فاطمه دختر است اما این دختر، کاری خواهد کرد که هیچ فرزند پسری در منطق عرب جاهلی قادر به این کارو این حرکت عظیم نیست. این دختر و نسل این دختر منجی بشر است. یکی این آیه از جمله در مورد اوست که جناب فخر رازی مفسّر بزرگ اهل سنت می‌گوید این آیه قطعاً در مورد عاص است و این عاص‌بن‌وائل پدر عمروعاص کسی بود که در مورد پیامبر می‌گفت او ابتر است و مسیرش ادامه پیدا نخواهد کرد. این در مورد پدرش. و آیه دیگری که در مورد پدر این آدم و بعضی از افراد دیگر نازل شد آیه کریمه‌ای است که خداوند فرمود: «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» (حجر/ 95) خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید این‌ها که تو را استهزاء و مسخره می‌کنند و جنگ روانی و جنگ رسانه‌ای و توهین و جوسازی می‌کنند از این‌ها باکی نداشته باش. اِنّا کَفَیناک؛ ما برای تو کافی هستیم و شرّ این‌ها را دفع خواهیم کرد. باز از جمله کسانی که مصداق شأن نزول این آیه پدر همین آدم است. این راجع به پدرش که دشمن اسلام و توحید است. مادرش لیلی یکی از زنان مشهور فاحشه جاهلیت بود منتها از فواحش پولدار. بعضی‌ها فاحشگی می‌کردند برای پول. بعضی‌ها فاحشگی می‌کردند برای تفریح. با مردان خاصی رابطه داشتند یکی از آن‌ها مادر معاویه, هند است که نیاز مالی نداشت خیلی مرفه بود ولی اهل فحشا بود. یکی هم مادر عمروعاص است. و این‌ها حاکمان و خلفا و رهبران جهان اسلام شدند. با حذف امام حسن(ع) که پدرش علی(ع) و مادرش فاطمه(س) است و خودش کسی است که پیامبر(ص) در مورد ایشان فرمود: «حسنٌ مِنّی و أنا مِن حسن» همان تعبری که بعد راجع به امام حسین(ع) به کار بردند که «حسینٌ مِنّی و أنا مِن حسین» و بعد معاویه دستور دادو روایت جعل کردند که پیامبر گفته «معاویه مِنّی و أنا مِن معاویه»! آن هم مقابل این‌ها حدیث ساخت که گفت این به آن‌ها در! سر به سر! این‌ها رهبران و حاکمان شدند. وقتی دروازه‌های حکومت شل شد و هر کسی و هر الاغی می‌توانست وارد شود و بر مسند حکومت بنشیند. راجع به مادر او گفتند از بدکاره‌های مکه است و وقتی همین عمروعاص متولد شدند 5 نفر مطرح بودند که کدام‌شان پدر عمروعاص است بعد قیافه‌شناسان گفتند قیافه‌اش بیشتر به عاص میخورد! لذا بگوییم پدر او عاص است به نام عمربن‌عاص یا عمرعاص ثبت شد. خب این یک چنین خانواده‌ای هستند و خودش هم کسی است که در دوران جوانی به پیامبر فحش می‌داد، آزار میداد، سنگ به طرف پیامبر(ص) پرت می‌کرد. جلوی خانه پیامبر(ص) سنگ و خار می‌ریختند چون هنرمند و شعار بود یک عالمه شعر در هجو پیامبر(ص) سروده است که نقل شده که وقتی رسول خدا(ص) در حجر اسماعیل نماز می‌گذاردند در همان دوران، همان دورانی که صریحاً اعلام رسالت بکنند این‌قدر این توهین و اذیت می‌کرد که پیامبر(ص) در مورد او این تعبیر را بکار بردند که «اللهم إنّ عمروعاص هجانی و لست بشاعر» شعرهای عمروعاص را می‌آوردند اطراف کعبه علیه پیامبر(ص) می‌خواندند. فحش، توهین، مسخره. پیامبر(ص) فرمود خدایا عمروعاص من را هجو می‌کند و توهین می‌کند «و لست بشاعر» و من اهل شعر و شاعری نیستم. «فلعنه بعدد ما هجانی» به تعداد ابیات و شعرهایی که می‌گوید خدایا او را لعن و نفرین کن. و این کسی استکه مسئول گروه تعقیب مهاجرین حبشه است که می‌رود حبشه شمال آفریقا برای این که جعفربن‌ابیطالب برادر حضرت امیر(ع) که فرمانده مهاجرین است این‌ها را برگرداند اوست. این کسی است که بعدها به عنوان صحابی رسول‌الله(ص) او را مطرح می‌کنند. این کسی است که یکی دو سال به رحلت پیامبر(ص) مانده، این آدم به زور و از سر ترس مسلمان شد به این می‌گویند صحابی رسول‌الله، به علی‌بن‌ابیطالب(ع) هم صحابی رسول‌الله می‌گویند. حکومت از دست علی و امام حسن(ع) چطوری دست به دست می‌شود و دست معاویه و عمروعاص‌ها می‌رسد.

دقت کنیم امروز این بلا بر سر انقلاب نیاید. نظارت برانتخابات، البته نظارت صحیح، منصفانه، عادلانه و قانونی. نظارت بر اساس توهم و جناح‌بندی‌های سیاسی، بر اساس میل و نفرت‌های شخصی، قومی، این با اوست او را دوست دارم و... این‌ها حق‌الناس است و حرام است. نظارت بر اساس همان چیزی که قانون گفته است. شورای نگهبان و ناظرین شورای نگهبان حق ندارند بر اساس این که من تشخیص می‌دهم فلانی برود مجلس شورا یا مجلس خبرگان این بهتر از این است تا این که فلانی برود کسی چنین حقی ندارد این حق مردم است که رأی بدهند. اما این وظیفه را دارد که بگوید طبق این شرایطی که در قانون آمده این آدم صالح هست یا نیست؟ این شرایط را دارند یا ندارند؟ این‌جا باید دقیق، مو را از ماست بیرون بکشند. مثلاً اگر یکی از شرایط آن قبول داشتن مبانی و قانون اساسی و ولایت فقیه است اینجا دیگر جای تسامح نیست نمی‌شود کسی مبنای انقلاب و نظام را قبول نداشته بیاید در مجلس خبرگان یا مجلس، که بعد بخواهد در آن چارچوب عمل کند. چیزی را که قبول نداری چطوری در آن چارچوب عمل می‌کنی؟ و کدام حکومت در دنیا اجازه میدهد که کسانی که مبانی او را قبول ندارند بیایند جزو حاکمان آن حکومت بشوند؟ هیچ جای دنیا.

در مقدمه خواستم عرض کنم که این‌قدر مهم است که اگر مراقبت نکنیم یک چنین کسانی می‌آیند حاکم می‌شوند. انقلاب مشروطه چطور منحرف شد؟ نهضت ملی شدن نفت چگونه شکست خورد؟ نهضت جنگل میرزا کوچک‌خان چگونه شکست خورد؟ با نفوذ خائنین به رهبری و جنبش. شیخ محمد خیابانی در نهضت خود در مشروطه چه شد که کشته شده؟ به دست چه کسانی کشته شد؟ شیخ فضل‌الله نوری در همین تهران از رهبران مشروطه که بعد در برابر جریان مشروطه‌چی انگلیسی ایستاد به دست چه کسی به دار کشیده شد؟ ستارخان قهرمان مشروطه در تبریز کی و چرا و چطوری کشت؟ حواس‌تان باشد انقلاب مشروطه را امثال ستارخان‌ها با حکم مجتهد و مرجع تقلید شروع کردند و به اسم خدا و امام حسین(ع) حرکت کرد. بروید حرف‌های ستارخان را با بخوانید و یک شخص ارمنی به یبرم‌خان با شعار مشروطه‌خواهی و آزادی‌خواهی، این آدم همان کسی است که هم شیخ فضل‌الله نوری را اعدام می‌کند و هم کسی است که ستارخان در پارک اتابک او را به گلوله می‌بندند و بر اساس همین تیراندازی و درگیری شهید می‌شود. یعنی شیخ فضل‌الله و ستارخان و حرکت نهضت ضد شاه و ضد استبداد را شروع کردند بعد یک ارمنی یبرم‌خان می‌آید حساب همه اینها را می‌رسد بعد تقی‌زاده و امثال تقی‌زاده عامل سفارت انگلیس این‌ها همه کاره می‌شوند توی مجلس می‌آیند نفوذ می‌کنند مسیر مجلس را عوض می‌کنند و بعد از توی همین آدم‌ها را می‌آیند قراردادهای خائنانه بین ایران و انگلیس می‌بندند و نفت ایران و کل ایران را کلاً به انگلیسی‌ها و بعد هم به آمریکایی‌ها می‌فروشند. خود آن‌ها می‌گویند ما مستقیم نمی‌توانیم وارد بشویم اول باید داخل نخبگان هر جامعه نفوذ کنیم بخصوص داخل حکومت، وقتی که نفوذ کنیم از طریق افرادی که نفوذ کردند مدام گشاد می‌کنیم فاصله را بیشتر می‌کنیم نفوذ بیشتر تا برسد به زمانی که بیایند کودتا کنند. سال 1299 و 1332 با دوتا کودتا یعنی در فاصله 33 سال یک پدر و پسر را بر این مملکت حاکم کردند برای بیش از نیم قرن و کل این ملت را غارت کردند. با صدتا نفوذی در حکومت. یادتان باشد فراماسونری، جریانی که هنوز هم هست فراماسونری ده‌ها نفر آدم را داخل مجلس مشروطه نفوذ داد و از طریق همان مجلس توانستند انقلاب مشروطه را زمین بزنند. مجلسی که خودش فرزند مشروطه بود با مصوباتش بعداً قاتل مشروطه شد. در همین مجلس حکومت و نظام پهلوی تصویب شد و رضاخان سر کار‌ آمد. این از اهمیت قضیه.

راجع به مسئله همین حقوق مردم در حکومت یا حق‌الناس در حکومت، یک تعبیر ای امام(ره) همان 57 که انقلاب پیروز می‌شود امام می‌گوید بر اساس مبانی اسلامی که ملت حق تعیین سرنوشت خود را دارد روشن است البته این حق‌الناس ریشه در حق‌الله دارد و در چارچوب حق‌الله است. بر اساس مبانی غربی و لیبرالی باز ادعای شما روی کاغذ این است که حق تعیین سرنوشت و شکل و نوع حکومت جزو حقوق اولیه هر ملّتی است خب این ملت بیش از 90 درصد مسلمان هستند و نظر دادند که حکومتی مردمی بر اساس موازین اسلامی بنا بشود. چرا با این حکومت و با این مردم این‌قدر مبارزه می‌کنید؟ چرا مدام در نقشه جنگ‌افروزی و ترور و تحریم هستید از همان اول؟ می‌گوید این‌ها می‌گویند حقوق مردم و حقوق بشر, اما واقعاً به حقوق بشر و رأی ملت‌ها هیچ احترامی قائل نیستند این‌ها دنبال منافع خودشان هستند. می‌گوید ما از همان اول گفتیم طرز حکومت با رفراندوم تعیین می‌شود با این که همه مردم با ما بودند در عین حال ما گفتیم انتخابات شود و حقوق همه رعایت شود هم اکثریت دینی مذهبی هم برادران اهل سنت، برادران اهل تشیع و اقلیت‌های دینی حقوق همه در قانون اساسی محفوظ و ملحوظ و حکومت اسلامی برای همه این ادیان و مذاهب رسمی حقوق قائل است و با عدل اسلامی و با احترام به آراء همه آن‌ها رفتار می‌کند. یعنی ما این‌جا در این مملکت رأی شیعه، رأی سنی نداریم که یکی رأیش مهم‌تر باشد دو برابر حساب شود و یکی نه. رأی شیعه و سنی مساوی. رأی مسلمان و یهودی و زرتشتی مساوی است. درحالی که در بسیاری از این کشورها که این ادعاها را می‌کنند یک اقلیت بزرگ مسلمان دارند به مسلمان‌ها اجازه نمی‌دهند که به عنوان مسلمان در مجلس این‌ها نماینده داشته باشند. مثلاً می‌دانید که هیچ وقت آمریکا تعداد آمار مسلمانان را اعلام نمی‌کند! بر طبق برآوردی که کردند بین 13 تا 15 میلیون مسلمان حداقل در آمریکا هست. یک نماینده این‌ها در هیچ کدام از دو مجلس آمریکا به عنوان نماینده مسلمانان ندارند. ما این‌جا کل برادران و خواهران زرتشتی ما یا یهودی ما مگر چند نفرند؟ برادران و خواهران مسیحی و هم‌وطن ما چند نفرند؟ در عین حال چندتا نماینده از چند فرقه و مذهب مسیحی ما در مجلس داریم ولی آن‌ها ندارند. آن‌ها ادعای دموکراسی می‌کنند ما هم این‌جا نگفتیم لیبرال دموکراسی بلکه گفتیم دموکراسی در چارچوب اسلام. خب امام(ره) می‌گوید که ما حق همه را برای دفاع از حقوق‌شان و حرمت برای رأی همه قائل هستیم و حکومت با همه شئون و ارگان‌هایش از نظر اسلام باید از طرف شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت داشته باشد اکثر کارهای سه قوه در کشور بدون مجوز شرعی نمی‌تواند صورت بگیرد در چارچوب شریعت است و خارج از شریعت الهی این‌ها هیچ کدام مجوز شرعی نخواهند داشت و حق تصرف در جان و مال و ناموس و آبروی مردم ندارند اگر بدون شرعیت الهی کاری بکنند دولت‌ها طاغوتی هستند چه پس از انقلاب چه پیش از انقلاب. هر دولت یا مجلس یا دستگاه قضایی بدون مجوز شرعی حرفی بزند و کاری بکند این طاغوتی و محرم است، نامشروع و حرام است و لذا میگوید تعریف خبرگان و فقیه‌شناسان برای مجلس خبرگان باید آدم فقیه‌شناس بروند چون حکومت، ولایت فقیه است باید فقیه‌شناس باشد این از تکالیف بزرگ خداست و امام می‌گوید هیچ کس عذر در پیش خداوند ندارد که در مورد انتخابات به وظیفه‌اش عمل نکند و حتی مردم عذر ندارند اگر در انتخابات مشارکت دقیق و جدّی نکنند. در مورد مجلس خبرگان امام بحث می‌کند که این مجلسی که می‌خواهد رهبری را تعیین کند در واقع اصلی‌ترین مسئله این جامعه و این کشور است. یک عده‌ای از کسانی که از اول با اصل انقلاب، زمان شاه هم مخالف بودند دور افتاده‌اند که مجلس خبرگان مهم نیست و اصلاً نباید باشد. مجلس خبرگان تضعیف رهبری است به اسم حمایت از رهبری، مجلس خبرگان تضعیف رهبری است و اصلاً یعنی چه؟ مگر رهبر ناظر می‌خواهد نظارت می‌خواهد؟ این رهبر الهی است نائیب امام زمان است حتی با این ادبیات‌های دلسوزانه و مذهبی، امام(ره) می‌گوید همان زمان کسانی می‌گفتند مجلس خبرگان نباشد برای این که تضعیف رهبری است! نخیر، مجلس خبرگان تقویت رهبری است. مجلس خبرگان رابط مردم و نماینده مردم برای تعیین رهبر و نظارت بر رهبری است. اگر مجلس خبرگان نباشد مردم‌سالاری دینی و حلقه وصل رهبری با مردم به لحاظ مشروعیت قانونی منتفی می‌شود. امام(ره) می‌گوید حفظ مملکت توحیدی تکلیف همه است اگر همه با هم نباشد و به مجلس خبرگان رأی ندهد و در مجلس شورای اسلامی نیایند و به افراد صالح رأی ندهند وکلای صالحی که باید تعیین بشوند رأی کم بیاورند کسری بیاورند و مجلس‌ها توسط افراد بی‌صلاحیت پر شود یا مشکوک پر بشود امام می‌گوید هیچ کدام‌تان پیش خدا متعال عذری نخواهید داشت به تکلیف‌تان عمل نکردید و من به روحانیت هم عرض می‌کنم که همان‌طور که در دوره‌های قبل مثل زمان مشروطه و موارد دیگر؛ کناره‌گیری علما باعث شد که ملت از بزرگان‌شان جدا شدند و بعد دولت‌ها و قدرت‌ها هر کاری خواستند کردند. دولت‌ها را به حال خودشان گذاشتند گفتند دین از سیاست جداست یا کاری از ما برنمی‌آید ما فقط توی مسجدهایمان برویم! معنی‌اش این بود که طاغوت‌ها هر سرکشی که می‌خواهند در حکومت بکنند، بکنند. امام می‌گوید اگر شما از صحنه بیرون بروید این‌طوری نیست که این صحنه خالی می‌ماند شما که از این صحنه بیرون بروید دشمنان ما این صحنه را پر می‌کنند. این‌هایی که می‌گویند ما در عصر غیبت وظیفه‌ای برای تشکیل حکومت نداریم در واقع اسمش این است که امام زمان این باشد که ما نباشیم. ولی واقعیت بیرونی‌اش این است که امام زمان بیاید یک بحث دیگری است وقتی می‌گویید ما نباشیم یعنی دشمنان امام زمان سر کار بیایند و الا این که تا امام زمان نیاید ما وارد حکومت می‌شویم حکومت تشکیل نمی‌دهیم چه شما باشید چه نباشید حکومت هست. امام(ره) می‌گوید اگر افراد صالح وارد حکومت نشوند دشمنان ملت و دشمنان امام زمان وارد حکومت می‌شوند. اگر صالحین و مصلحین تلاش نکنند که حکومت را در اختیار بگیرند بعد تا حدی که می‌توانند به مردم خدمت کنند و عدالت را اجرا کنند. بله هیچ کس کار امام زمان را نمی‌تواند بکند. هرکس هم ادعا کند کار امام زمان را کرده و می‌کند این هم درغگو و هم کذَاب است و آبرویش هم می‌رود. این همه مهدی‌های دروغین در تاریخ آمده‌اند و خواهند آمد و همه‌شان هم بی‌آبرو شدند و می‌شوند. یکی‌اش همین رهبر بابی‌ها و بهایی‌ها بود که اول ادعای مهدویت کرد و بعد ادعای خدایی کرد و امثال این‌ها زیاد بودند و هستند و خواهند بود. اما اگر بگوییم ما در مسیر مهدی(عج) و درحد توان تا قبل از ظهور ایشان حکومت را در اختیار شاه و صدام و آمریکا و آل سعود و امثال این‌ها باید قرار بدهیم و دست این‌ها باشد یا دست افراد و مصلحی؟ مثل خود امام. خب این‌جا اسلام و عقل چه می‌گوید؟ این‌جا تجربه چه می‌گوید؟ شما اگر حکومت را خالی بگذارید حکومت که خالی نمی‌ماند مفسدین می‌آیند این‌جا را پر می‌کنند و می‌گیرند و بر قدرت و ثروت و ناموس و بیت‌المال مردم و جان و مال مردم مسلط می‌شوند وظیفه‌شرعی‌مان است که با آنها مبارزه کنیم و حکومت را نگذاریم افراد فاسد و مفسد بگیرند امثال عمروعاص‌ها بیایند نفر دوم و امثال معاویه‌ها بیایند نفر اول حکومت در برابر علی(ع) و ائمه(ع) بشوند. مسئله این است.

و امام(ره) بطور خاص راجع به مجلس خبرگان می‌گوید که اهمیت مجلس خبرگان را خیلی‌ها نمی‌دانند چون مجلس شورا یا ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا را می‌بینند این‌ها هر روز کارهایی دارند و مصوباتی دارند که برای همان روز است. مجلس خبرگان مصوبه خاصی ندارد در ذهن‌شان می‌آید شاید این مجلس خیلی مهم نیست و کار مهمی نمی‌کند نه؛ مهمترین کار این نظام این مجلس دارد انجام می‌دهد. یعنی اصل بنیان و بتون‌ریزی کل نظام آن‌جاست یک لحظه غفلت کنید و حواس‌تان نباشد و خدای نکرده یک اتفاق بیفتد کل این سیستم می‌رود یا منحرف می‌شود بعد دیگر بهترین آدم‌ها در مجلس و دولت و در شوراهای شهر و روستا باشند فایده‌ای نخواهد داشت اگر نهاد رهبری دچار مشکل و انحراف و یا فساد بشود. لذا اهمیت مجلس خبرگان فوق‌العاده مهم است. امام(ره) با تأیید خداوند و پشتیبانی حضرت ولی‌الله الاعظم طبق اصل 107 قانون اساسی می‌گوید مجلس مبارک خبرگان با رأی مبارک مردم, رأی مردم را مبارک می‌داند و برای تعیین رهبر افتتاح و تأسیس شد. امام(ره) می‌گوید این مجلس برای ادامه نظام جمهوری اسلامی و برای شرعییت بخشیدن به این نظام نقش اساسی دارد یعنی اگر همه انتخابات و مجلس‌ها و ریاست جمهوری باشد مجلس خبرگان نباشد نظام مشروع نیست یعنی همه این نظام باشد منهای ولی فقیه و منهای خبرگان که ولی فقیه را تعیین می‌کند و نظارت می‌کند کل سیستم نامشروع می‌شود. امام(ره) می‌گوید مردم همه به یک رئیس جمهور و نماینده‌های مجلس رأی بدهند ولی رهبری رأی رئیس جمهور تنفیذ نکند و پای آن امضاء نکند آن مشروع نیست و هنوز رئیس جمهور نیست. این مقام دوتا جزء دارد رأی ملت و امضای ولایت. امام(ره) می گوید این دوتاست که باعث می‌شود کسی در چارچوب شرع حق تصرف پیدا کند و الا حق تصرف ندارد در جان و مال مردم. می‌گوید مجلسی که علاقمندان اسلام و جمهوری اسلامی به آن دل بستند و دشمنان هم علیه آن کینه دارند و به آن چشم دوختند همه‌اش برای این است که منتخبین این مجلس؛ سرنوشت‌سازترین تصمیم را در این کشور و دراین انقلاب می‌گیرند باید کسانی باشند که باید به حضور خداوند متعال اعتقاد داشته باشند. همه می‌گویند به وجود خدا اعتقاد داریم اما به حضور خدا عملاً اعتقاد نداریم. امام می‌گوید در محضر خدایید اگر بدانیم که در محضر خدا هستیم معصیت نمی‌کنیم هم می‌دانیم که خداوند وجود دارد هم این همه معصیت هم می‌کنیم معلوم می‌شود که به قول امام اعتقاد به وجود خداوند لازم نیست اعتقاد به حضور خداوند لازم است. کسانی به مقام‌های حکومتی بروند که فقط به وجود خدا معتقد نباشند بلکه به حضور خداوند معتقد باشند. به حضور خداوند متعال و به نظارت خداوند جل و علاء بر آراء و اعمال و احوال خود معتقد باشند کسانی که رضای خدا را بر رضای خود ترجیح دهند و لذا می‌گوید دشمن به این انتخاب‌ها چشم طمع دوخته که بتواند لغزشی خدای نخواسته ایجاد کند گرچه در آینده‌ای درازمدت نظام را منحرف کند. امام(ره) در وصیت‌نامه‌شان چندین بار اشاره می‌کنند که مواظب باشید نظام منحرف نشود, مجلس منحرف نشود, دولت نشود, دستگاه قضایی؛ رسانه‌ها, وزارت ارشاد، وزارت خارجه, وزارت‌ها و... حتی به شخص رهبری. امام(ره) می‌گوید به رهبری بعدی وصیّت می‌کنم که مراقب خودش و مراقب اطرافیانش باشد. یعنی امام(ره) می‌گفت اگر حواستان نباشد از هر ناحیه‌ای ممکن است ضربه بخورید. و امام(ره) یکی هم خطاب به خود خبرگان و خطاب به شورای نگهبان این تعبیر را دارد و می‌گوید این مسئولیت مهمی را که قبول فرمودید در رأس همه مسئولیت‌هاست. کاری را آغاز کردید که سرنوشت اسلام به در این دوره به آن مربوط است و سرنوشت ملت رنج دیده و داغ‌دیده و نسل‌های آینده در مورد شما قضاوت خواهند کرد. اولیای بزرگ خدا ناظر آراء‌و اعمال شما هستند « وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ و رقیب» (بروج/ 20)؛ و خداوند از ورای آن‌ها و بالاتر از همه خود خداست که به شما احاطه دارد و مراقب شماست. امام(ره) می‌گوید کوچکترین تصمیم شما دارد ثبت می‌شود و کوچکترین سهل‌انگاری و مسامحه، کوچکترین اعمال نظر شخصی در مجلس خبرگان یا در شورای نگهبان و شما که امتداد شورای نگهبان هستید. امام می‌گوید کوچکترین سهل‌انگاری و مسامحه و کوچکترین اعمال نظر شخصی که به وظیفه‌تان عمل نکنیدو بگویید دلم خواست و دلم می‌خواهد این نظر را بدهم روی عصبانیت‌های شخصی یا تمایلات شخصی. و خدای نخواسته تبعیت از هواهای نفسانی این عمل شریف الهی را می‌گوید ممکن است به انحراف بکشاند آن وقت بزرگترین فاجعه تایخ بوجود خواهد آمد چون در تاریخ اسلام و تشیَع این اولین بار است که ملت توی خیابان‌ها ریختند به رهبری مرجعیت شیعی و یک حکومت مردمی اسلامی شیعی تشکیل دادند. این اولین بار در تاریخ است. بنابراین انحراف این نظام و خیانت، بزرگترین فاجعه تاریخ ما خواهد بود. هیچ فاجعه‌ای در تاریخ ایران و اسلام به اندازه انحراف این نظام فجیع و خطرناک نخواهد بود می‌گوید مراقب باشید اسلام عزیز و جمهوری اسلامی نوپا را به انحراف نکشانند و الا سیلی خواهیم برد و به شکست کامل ما منتهی می‌شود. امام(ره) می‌گوید این دفعه اگر مارا زمین بزنند اسلام چنان سیلی خواهد خورد که شاید تا 500 سال دیگر نتواند سر پا بایستد. چون این‌ها ضربه‌ای از ما خوردند که باور نمی‌کردند از ملت, از اسلام, از شیعه و از روحانیت یک چنین ضربه‌ای بخورند. امام را که از دست دادند در منطقه هم از داد و امام می‌گوید به شدت زخم خورده و منتظر انتقام هستند اگر یک اشتباهی یا یک خیانتی بکنید و زمین بیفتید چنان سیلی به اسلام خواهند زد که دیگر نمی‌گذارند تا چند صد سال سر بلند کنیم این دفعه اگر بیایند دیگر مثل قبل نیست می‌آیند که ریشه‌ها را بزنند. می‌گوید خدای نخواسته اگر منحرف بشویم اسلام برای قرن‌ها به طاق نسیان سپرده می‌شود و به جای آن اسلام شاهنشاهی جایگزین خواهد شد. نمی‌گویند علیه اسلام هستیم و اسلام را از بین می‌بریم بلکه یک اسلام قلابی می‌آورند. اسلام ملوکی، اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی. و امام(ره) خطاب به نمایندگان مجلس و مجلس خبرگان می‌گوید شما برگزیدگان مستضعفان هستید و بدانید که با کوتاه شدن دست ابرقدرت‌ها از کشورهای اسلامی آنان خطر اسلام و قدرت الهی او را لمس کردند افعی‌های زخم خورده‌اند در کمین نشسته‌اند از هر راهی بتوانند یا خودشان مستقیم یا پیروان از خدا بی‌خبرشان یا عوامل نفوذی و فریب‌خورده‌شان دنبال نفوذ در حکومت و انقلاب هستند که این نظام الهی را از مسیرش منحرف کنند. بالاترین انحراف، که موجب انحراف همه ارگان‌های این حکومت و جامعه خواهد شد انحراف رهبری است! و شما نقش اول در رهبری دارید شما دیدید و شنیدید که با اصل 5 قانون اساسی و اصل ولایت فقیه چه مخالفت‌ها شد، چه جار و جنجال‌ها کردند و بحمدالله موفق نشدند که مأموریت‌شان را انجام بدهند و حالا باز با تعیین خبرگان مخالفت و سمپاشی کردند باز هم شکست خوردند و اما شما از کید ساحران و وسوسه خنّاسان در آینده غافل نباشید این توطئه‌ها تمام نمی‌شود این‌ها ادامه دارد فکر نکنید یک بار برای همیشه است. و بعد می‌گوید راه‌تان را با قدرت الهی و با تعهد به اسلام بزرگ و با قدرت روحی و ایمان ادامه بدهید به هیچ چیز فکر نکنید مگر مصالح اسلام و مسلمین. اگر این باشد و فقط خدا محورتان باشد قطعاً خدای تعالی پشت و پناه‌تان است و شما را تنها نخواهد گذاشت.

یک مسئله دیگری که این‌جا مطرح است بحث حق یا تکلیف بودن رأی ملت است این مسئله رأی ملت که صحبت از حق بودن آن می‌شود از یک طرف از تکلیف بودن آن می‌شود از یک طرف میگوید حق‌الناس است و رأی دادن جزو حقوق ملت است و باید در مورد آن رعایت امانت بشود یک جا هم بحث این است که مردم تکلیف دارند شرکت کنند. بالاخره این شرکت کردن در انتخابات و رأی دادن حق است یا تکلیف است؟ این یکی از شبهاتی است که در این باب مطرح کردند که اگر حق است این‌طوری، اگر تکلیف است آن‌طوری است پس نهایتاً می‌خواستند نتیجه بگیرند که قطعاً تکلیف نیست حق هم به یک معنای خاصی است مثل سایر حقوق بشر لائیک. حقوق بشر با تفسیر لائیک و غیر دینی است و بنابراین با هر محتوایی و به هر سمت و سویی هم می‌تواند برود می‌تواند هم مشمول این حرف که اگر رأی ندهید و مشارکت ندهید ممکن است نظام منحرف بشود و شما در این قضیه شریک خواهید بود این‌ها دیگر معنی ندارد. جواب مسئله این است که اصلاً تعبیر حق‌التکلیف دو تا تعبیر و مفهوم اعتباری‌اند وجود عینی و خارجی ندارند. حق‌التکلیف دوتا مفهوم اعتباری‌اند و لازم و ملزوم هم هستند مربوط به افعال اختیاری انسان هستند یک بُعد آن مربوط به باید و نبایدهاست که قوانین شرعی و اجتماعی را می‌سازد. آنجا از کلمه تکلیف استفاده می‌شود. یک بُعد آن حکایت از اختیارات ماست آن‌جا از واژه حق استفاده می‌شود. در واقع در این نوع از حقوق, در واقع حق‌التکلیف دو روی یک سکه‌اند یعنی یک مسئله, یک حقیقت از یک زاویه حق است و از یک زاویه تکلیف است. بنابراین هم حق است و هم تکلیف. حق است بهاین معنا که هیچس نمی‌تواند مانع مردم بشود در تعیین و انتخاب حاکمان‌شان در چارجوب اسلام. مردم رهبر را با انتخابات دو مرحله‌ای انتخاب می‌کنند رئیس قوه مجریه را مردم انتخاب می‌کنند. کل قوة قانون‌گذار را مردم انتخاب می‌کنند. دستگاه قضا در هیچ جای دنیا با دموکراسی و رأی‌گیری انتخاب نمی‌شود چون بنایش قضاوت در مورد مردم و در مورد قواست، با واسطه تعیین می‌شود این‌جا هم همین‌طور است. رئیس قوه قضائیه توسط رهبر تعیین می‌شود که رهبری خودش منتخب مردم است و توسط مردم انتخاب می‌شود. بنابراین تمام قوای کشور تا شهردارها و شورای شهر و روستا و مدیران از بالاترین تا پایین سطح همه به رأی ملت انتخاب می‌شوند. همه برگزیدگان مردم هستند. خب این حق را هیچ کس نمی‌تواند از مردم سلب کند. به این معنا رأی دادن حق ملت است. به چه معنا تکلیف است؟ به این معناست که جاعل و واعظ این اختیار و وظیفه, اولاً خدوند است یعنی به همان دلیلی که ما نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم به همان دلیل باید در مسائل سیاسی هم برای اقامه قسط برای امر به معروف و نهی از منکر در سطح جهان, برای دفاع از عدل و دفاع از مظلوم باید در مسائل سیاسی و انتخاب حاکمان‌مان دخالت و مشارکت بکنیم. پس رأی دادن و مشارکت در انتخابت هم تکلیف است به یک معنا، و هم حق است به یک معنا و حق نیست به این معنا نیست که بشود تفویض به غیر کنید. چون بعضی وقت‌ها وقتی که حق می‌گوییم یعنی من می‌توانم از حقم استفاده نکنم، آن را اسقاط کنم، به دیگری بگویم به جای من تو رأی بده. به این معنا حق نیست. یا این بگویی آقا این حق من است برای من است، هر کاری دلم بخواهد با آن می‌کنم به هرکسی دلم بخواهد رأی می‌دهم حتی یک فرد فاسد، مفسد، رشوه‌خوار، دزد، جاسوس، وابسته، من دلم می‌خواهم به او رأی بدهم. مگر حق من نیست؟ مگر نمی‌گویید حق من است خب با حقم هر کاری دلم بخواهد می‌کنم. نه، بدین معنا حق نیست. پس به چه معنا حق است و به چه معنا تکلیف است؟ یک مسلمان از هیچ حق و اختیارش این‌طوری استفاده نمی‌تواند بکند مثل این است که بگوید ماشین برای خودم هست می‌خواهم با ماشین خودم بروم فلان جا فلان کار را بکنم. می‌خواهم ماشین خودم را توی دره بیندازم! شرعاً حق نداری. حق نداری صدمه مالی بزنی حتی به خودت. یک کسی بگوید این دست، دست من و انگشت من است دلم می‌خواهد انگشت خودم را قطع کنم. چنین حقی نداری. تو حق استفاده از این انگشت را داری، حق قطع کردن آن را نداری. رأی دادن جزو حقوق ماست، بله حتماً. اما با رأی چه بکنیم؟ اصلاً رأی ندهیم، یا به هرکسی که دلم می‌خواهد رأی بدهم ولو آدم فاسد رأی بدهم. به این معنا حق شرعی هم نداری. البته امکانش را داری می‌توانی رأی ندهی می‌توانی به بدترین آدم رأی بدهی، چنان که می‌شود هر گناه و معصیت دیگری را کرد، اما به چه معنا؟ به چه معنا رأی دادن حق شرعی است و به چه معنا نیست؟ تکلیف است، به چه معنا تکلیف است و به چه معنا نیست؟ بنابراین با اصطلاحات نباید بازی کرد. هرجا یک حق آمد، اختصاص می‌آید، امتیاز می‌آید، و صاحب حق یک نفعی و یک حق تصرّقی دارد که غیر از آن دیگران چنین حقی را ندارند این رآی من است من باید رأی بدهم تو حق نداری به جای من رأی بدهی. این وسیله ماشین من است من حق دارم سوارش بشوم، تو حق نداری سوار آن بشوی. خب این اختصاص و امتیاز، جزو لوازم حقوق هستند نفعی که صاحب حق از متعلق حقش می‌برد مانع می‌شود که دیگران بهره ببرند و این تکلیف برای بقیه بوجود می‌آید که به حق او احترام بگذارند و به حق او تجاوز نکنند. پس هر حقی، حق شما مقتضی یک تکالیفی برای من است. حقوق من می‌شود تکالیف شما. حقوق شما می‌شود تکالیف من. پس هر چیزی یک حقی و یک تکلیفی دارد.

رأی دهنده و رأی گیرنده کدام حق دارند کدام تکلیف؟ هر دو حقوقی دارند و تکالیفی. متقابل و متوازن. رأی‌دهنده مسئول رأیی است که می‌دهد. باید جواب بدهد که چرا به این رأی داده و نتیجه این آراء چه شد. رأی گیرنده مسئول است در ازای هر رآیی که می‌گیرد باید جواب بدهد با این اعتمادی که ملّت به تو کردند چه کار کردی؟ به وظیفه‌ات در برابر آن‌ها درست عمل کردی؟ یا نه؟ بنابراین این‌ها دوتا مفهوم متقابل هستند متقابلاً جعل شده‌اند، هرجا حقی جعل شده تکلیفی است و برعکس. البته گاهی یکی اصالتاً جعل می‌شود و آن دیگری به تبع جعل می‌شود ولی هر دو به این معنا اعتباری‌اند نه این که یعنی واقعیت ندارند یا اهمیت ندارند یا قداست ندارند، نه. حق‌الناس هستند، حق‌الله هستند. حق، محترم و معتبر است.

اصل انتخابات هم، بسیاری از آیات و روایات دلالت بر این قضیه می‌کند غیر از بحث وکالت در منطقه فراغ شرعی، جایی که حکم‌الله مشخصی نیست، ‌حوزه مباحات است، حق رأی دادن و رأی گرفتن، وکیل گرفتن، حق برنامه‌ریزی و قانون‌گذاری نه به معنای تشریع و بدعت، قانون‌گذاری در چارچوب قوانین الهی. این حقی است که خداوند داده، وقتی که در قرآن شریف می‌فرماید: «أفوا بالعقود» یعنی چه؟ یعنی هر قرارداد و عقدی که با هم امضاء کردید چه قرارداد اقتصادی و تجاری و معامله، چه قرارداد سیاسی، قرارداد حقوقی، واجب‌الرعایه هستند. «أفوا بالعقود» به این پیمان‌ها واجب است وفا کنید. البته هر عهد و قرارداد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید خلاف شرع نباشد و در چارچوب شریعت باشد. وفا کردن به آن واجب است. یکی از همین قراردادهایی که ما در جامعه خودمان گذاشتیم چیست؟ همین انتخابات است. 4 سال به 4 سال رئیس قوه مجریه و کل قوه مقننه با رأی ملت دوباره تغییر کنند. مثلاً 7 سا ل به 7 سال تعیین کنندگان رهبری دوباره با رأی ملت دوباره تغییر کنند یا همان‌ها تنفیذ و امضاء و دوباره تأیید بشوند. هر چند سال به چند سال، 4 سال فلان، اعضای شورای شهر و روستا را ما تعیین می‌کنند که برای ما فرمانداران را انتخاب کنند. کل حکومت، دست مردم است! این یک عقد و قرارداد اجتماعی است. خداوند فرمود: «أفوا بالعقود» عمل کردن به این قرارداد واجب است. آقا کجای اسلام گفته رئیس جمهور؟ کجای اسلام گفته پارلمان و قانون‌گذاری؟ کجای اسلام گفته 4 سال به چهار سال؟ لازم نیست گفته باشد. اصل این شرایط که می‌شود وکیل گرفت و می‌شود کسانی را به کاری امین گرفت و آن‌ها در چارچوب شرعی خدمات مشروع اجتماعی را انجام بدهند و یک قراردادی امضاء بشود اصل این وقتی تأیید شد دیگر جزئیات آن لازم نیست که یکی یکی در آیه و حدیث بیاید. این جواب آن‌هایی که می‌گویند انتخابات،‌ جمهوری اسلامی، پارلمان، همه این‌ها بدعت است ما این چیزها را نداشتیم!‌ این چیزها را نداشتیم یعنی چی؟ یعنی کجای اسلام با این‌ها مخالف است؟ اسلام می‌گوید اگر انتخابات، پارلمان و قراردادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که شما می‌گذارید اگر خلاف عدالت، خلاف قسط و خلاف احکام شرعی الهی باشد نامشروع است اگر در چارچوب آن باشد مشروع است. ما هیچ آیه و حدیثی نداریم که سوار ماشین باشید اصلاً ماشین باشد یا نباشد؟ ما هیچ آیه و حدیثی نداریم که سینما و تلویزیون باشد،‌ بنابراین همه این‌ها نامشروع است! این همان نگاه تکفیری‌های وهابی در بین اهل سنّت است و بعضی از این اخباری‌های شیعه، این‌ها می‌گویند هرچه در آیه و حدیث عیناً نیست این بدعت و خلاف شرع است. در حالی که شکل و ابزار غیر از محتواست. مجلس، تشریع نمی‌کند که بگوید تشریع بدعت و حرام است، مجلس حق ندارد واجب الهی را حرام یا حلال کند، چنین حقی را شرعاً ندارد اما در چارچوب حلال و حرام الهی مجلس می‌تواند ملت و کسانی را با یک عقد قرارداد اجتماعی و سیاسی، کسانی را انتخاب کند، واجد صلاحیت‌هایی، شورای نگهبان، شماها هم نظارت می‌کنید که این آدم آن صلاحیت‌های حداقلی را داشته باشد بعد ملت رأی بدهند که این بروند چه کار کنند؟ آیا وکالت دارند که خلاف اسلام قانون بنویسند؟ نخیر. این وکیل که هیچی، موکّل او هم (مردم) چنین حقی را ندارد، رهبر هم چنین حقی را ندارد. پیغمبر اکرم هم چنین حقی را ندارد همه باید در چارچوب ضوابط الهی باشند. البته بحث عنوان ثانویه و احکام حکومتی، همین‌ها هم ضوابط الهی و همین‌ها هم شرع هستند. شرع به معنای عام هستند. پس این روشن باشد جواب آن‌هایی که می‌گویند این‌ها از کجا آمده؟ بدعت است، ما در اسلام چنین حرف‌هایی را نداریم. چرا آقا،‌ در اسلام هر کاری که خلاف ضوابط الهی نباشد در چارچوب ضوابط باشد، کمک کند به اجرا و گسترش و تحقق ارزش‌ها و احکام الهی، این مشروع می‌شود ولو این که آن شیوه، روش،‌ابزار و یک چیز مستحدثی است قبلاً نبوده و حالا هست. هر قرارداد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، که خلاف ضوابط الهی نباشد مشروع است و وفا کردن به آن طبق حکم خداوند واجب است. «أفوا بالعقود» واجب است به آن عمل کنید می‌شود شرعی. مگر خلاف ضوابط اسلام باشد مثلاً بگوید ما یک پارلمانی تشکیل می‌دهیم که هرچیزی که تصویب کرد بدون ملاحظه شریعت خدا و احکام شرع، این باید عمل بشود خب این خلاف است. اصلاً شورای نگهبان را توی مجلس برای همین گذاشتند که مصوبات این مجلس که یک قرارداد سیاسی بین ملت و حاکمیت است به شرطی مشروع است که در چارچوب شریعت الهی باشد. خب اگر مصلحت اجتماعی، ‌ضرورت‌ها، تزاحم، مشکلات، بن‌بست‌های اجتماعی بوجود آمد چه؟ هیچی. آن هم یک نهاد دیگری به حکم اسلام درست کردیم به نام مجمع تشخیص مصلحت. آن هم حکم اسلام است. آن هم سکولاریستی نیست که آن‌جا می‌گوید درست است که حکم اولیه اسلام این است اما الآن در این شرایط خاص، موقتاً تا این مشکل حل شود ما به این شیوه عمل می‌کنیم نه به آن شیون. این هم شرعی است. این هم سکولاریستی نیست چون در رأس آن ولایت فقیه است و باز با ضوابط اسلامی است  مثل این که شما می‌گویید اصل این است که وضو بگیری نماز بخوانی اما اگر خطری شما را برای وضو گرفتن تهدید می‌کند وظیفه شرعی شما وضو گرفتن نیست حرام است، آن‌جا وضو گرفتن حرام می‌شود آن‌جا تیمم واجب می‌شود. اصل این است که نماز و قیام و سجود و قعود دارد، اما اگر یک جایی است که بلند شوی به تو تیر می‌زنند، ایستاده نماز خواندن که بر شما واجب بود و حکم اولی بود حالا برای شما حرام می‌شود. نشسته نماز خواندن خلاف شرع نیست نماز سکولاریستی نیست آن عین شرط است در این شرایط. این می‌شود حکم ثانوی. مجلس تشخیص مصلحت، مثل این مورد دوم تصمیم می‌گیرد. ببینید مجلس مصالح اجتماعی را بررسی می‌کند که طبق عقل و تجربه و علم و مشکلات، این قانون را بگذارنیم به نفع است. شورای نگهبان باید مراقبت کند که نکند این‌ها از دست‌شان در رفته باشد یک چیزی را به اسم قانون بیاورند که این خلاف احکام الهی و احکام شرع و احکام اولی است. بعد می‌رسند به یک موردی که –برای این که تفهیم شود دارم عرض می‌کنم – مثلاً یک قانونی توی مجلس آمده که نماز را باید نشسته بخوانی یا فلان معاملات، تجارت باید این‌طوری انجام شود شورای نگهبان می‌گوید نه، این خلاف است در شرایط عادی چنین حقی را ندارید مثلاً باید ایستاده نماز بخوانید. بعد مجلس می‌گوید این را می‌دانیم ولی الآن شرایط این‌طوری است. الان وقتی است که باید نشسته نماز خواند. چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ باید برود مجمع تشخیص، زیر نظر رهبری، که آقا حکم اولیه شرعی ایستاده بودن است اما آیا واقعاً الآن شرایط طوری هست که باید شکسته خواند؟ یا نه، واقعاً این‌طوری نیست؟ اگر رسیدن به این که نیست همان حکم اولیه اجرا می‌شود ایستاده بخوان. اگر نه،‌ می‌گوید بله مصلحت نظام این است و اسلام این اجازه را داده، و این حکم را داده که در این شرایط به این حکم دوم عمل کن نه حکم اول. تا مشکل حل شود.

پس ببینید نه مجلس و انتخابات خلاف شرع است نه مجمع تشخیص خلاف شرع است. همه این‌ها مصداق آن «أفوا بالعقود» می‌شود برای اجرای احکام شریعت است.

سؤالات دوستان را جواب بدهم.

سؤال: راجع به هسته‌ای و برجام سؤال کردند.

جواب استاد: اجازه بدهید الآن موضوع بحث ما این نیست اگر جای خلاف قانون اساسی نیست می‌پذیریم اگر جایی از آن هم خلاف است که نمی‌پذیریم.

سؤال: فرمودند کار مجلس خبرگان دقیقاً چیست؟ تعیین رهبر؟ یا انتخاب رهبر؟ یا انتصاب رهبر؟

جواب استاد: ببینید فرق این سه‌تا باید روشن شود که دقیقاً به چه معنا مورد نظر شماست؟ تعیین رهبر اگر به این معناست که مجلس خبرگان هرکسی را که دلش بخواهد بدون هیچ ضابطه‌ای بگوید که فلانی، مثلاً قرعه‌کشی کند و بگوید دل‌مان را این می‌خواهد! نه، چنین حقی را ندارد. اگر تعیین به مفهوم تشخیص و شناخت مصداق شایسته‌ترین فرد موجود ممکن برای رهبری است بله، می‌شود تعیین کرد. تعیین را به چه معنا می‌گیرد؟ "انتخاب". آیا رهبر را انتخاب می‌کنند یا نه؟ اگر انتخاب به این مفهوم است که عرض کردم بدوه هیچ ضوابط شرعی و عقلی و اجتماعی انتخاب کنیم، ما چنین چیزی نداریم، نه مردم باید چنین انتخابی بکنند و نه بخصوص خبرگان. اما اگر انتخاب به مفهوم لغوی کلمه است یعنی نخبه‌گزینی. انتخاب، یعنی نخبه‌گزینی. بله انتخاب است. "انتصاب". اگر منظور از انتصاب این است که منشأ مشروعیت رهبری اراده نمایندگان است یا تمایل خبرگان و نمایندگان است، نخیر. هیچ کس جز خداوند و جز شارع مقدس حق نصب و انتصاب هیچ کس را ندارد. انتصاب رهبری، مثل مرجع تقلید هم همین‌طور است این با ضوابط الهی است عنوان عام آن را خدا تعیین می‌کند اما مصداق آن را که چه کسی مصداق این اوصاف و شرایط است، خب خبرگان به عنوان نمایندگان مردم عمل می‌کنند. ببینید ما یک مسئله را قبلاً گفتیم از چه نوعی است. مثلاً فرض کنید حکومت و ولیّ فقیه و رهبر نیست. می‌گویند مرجع تقلید را چگونه انتخاب کنید؟ در رساله‌ها همان صفحه اول می‌گویند شما به دو نفر کارشناس عادل، دوتا فقیه و فقیه‌شناس عادل رجوع می‌کنید از آن‌ها می‌پرسید که چه کسی اعدال و اعلم و اصلح برای مرجعیت است؟ من احکام فردی شرعی را از چه کسی بپرسم؟ الآن آن دو نفر که می‌گوید به نظرم فلان آقا مرجع تقلید است آن اعلم است، آن دوتا دارند تعیین می‌کنند؟ یا انتخاب می‌کنند؟ یا انتصاب می‌کنند؟ دارند چه کار می‌کنند؟ هر کار آن‌ها دارند می‌کنند خبرگان هم همان کار را دارد می‌کند. این مجلس خبرگان در مورد رهبری، یعنی ولایت اجتماعی همان کار عدلین و دوتا کارشناس خبره فقیه‌شناس عادل را در مورد احکام فردی عبادی انجام می‌دهند. آن چطوری است که حرف او حجت می‌شود؟ آیا آن دوتا که می‌خواهند به شما بگویند چه کسی مرجع تقلید شما باشد در نماز و طهارت و نجاست و احکام فردی‌تان، آیا آن‌ها به مرجع تقلید مشروعیت می‌دهند؟ نه. آیا آن‌ها دارند تعیین می‌کنند، تعیین یعنی آیا دارند برای تو معیّن و معلوم می‌کنند که آقا به نظر ما فلانی صالح‌تر است؟ بله. اما آیا دارند می‌گویند که به نظر ما، ما چون می‌گوییم فلانی، همین است! حالا فلانی اصلح می‌شود. نه، تشخیص آن دوتا مثل تشخیص خبرگان، این‌ها کاشفیت دارد، به تعبیر طلبگی طریقیت و اصولی دارد نه موضوعیت. آن‌ها باید کشف کنند که چه کسی از بقیه برای این کار صالح‌تر است؟ البته ممکن است در مقام تطبیق خطا هم بکنند، ‌عیبی ندارد مثل هر خطای دیگر، و هر فقیه دیگری در هر حکم شرعی دیگری است. یا اصلاً هر غیر فقیه دیگری، مثل خطای یک پزشک در حین جراحی است. مثل خطای یک مهندس در یک معماری است این‌ها موجّه و معذور است. آیا آن دوتا دارند مرجع تقلید شما را انتخاب می‌کنند؟ انتخاب به این معنا که دارند می‌گویند از همه نخبه‌تر به نظر ما فلانی است؟ بله. انتخاب به این معنا که همین‌طوری گشتن یک مرتبه انگشت‌شان را گذاشتند روی کسی به یک کسی همین‌طوری اشاره کردند، نخیر. انتصاب هم همین‌طور است. آیا این دوتا مرجع شما را به مرجعیت انتصاب کردند؟ نخیر. به تو گفتند که شرایطی که برای مرجعیت و در احکام اجتماعی و حکومتی،‌ ولایت لازمه است، به نظر ما این شرایط بین این 8 نفر، مثلاً در فلانی بیشتر است. پس این است.

سؤال: فرمودند اخیراً ویدئویی مشاهده کردم که امام جماعت مسجدی در یکی از شهرستان‌ها از شما انتقاد می‌کرد و لعن و نفرین می‌کرد.

جواب استاد: این در یکی از شهرستان‌ها نیست این آقا در آمریکاست پای ماهواره این حرف را زده، توی ویدئوکلاپ‌ها فرستادند. اسمش هم معلوم است جزو همین جریان‌های شیعه لندنی هستند. آن‌جا ماهواره دارند و در شبکه ماهواره‌ای‌اش این حرف‌ها را زده. هرچه هم گفته،‌ خودش است!

سؤال: اگر در مورد وظایف رهبری ما را آگاه کنید ممنون می‌شوم.

جواب استاد: این در قانون اساسی آمده مراجعه کنید، اقلاً شماها قانون اساسی را که باید بخوانید.

سؤال: آیا کسانی که در زمین دشمن بازی می‌کنند نمی‌دانند اگر دشمن موفق شود آنان اولین قربانیان خواهند بود؟ مثل مُرسی و صدام؟

جواب استاد: چرا بعضی‌هایشان می‌دانند. البته مُرسی مثل صدام نیست. این‌ها را با هم کنار هم نگذاریم. مُرسی دچار بلاحت و غرور سیاسی شد. صدام جنایتکار بود.

سؤال: اینکه گفته می‌شود ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت است یعنی چه؟

جواب استاد: یعنی شخص رهبر، شخص فقیه، بماهو شخص، هیچ ولایتی بر کسی ندارد اما بخاطر صلاحیت‌های علمی و تقوایی و عملی بخاطر فقاهت و عدالت ولایت پیدا می‌کند. معنی‌اش این است و لذا اگر رهبر- خدای نکرده- از عدالت بیفتد از عدالت فاصله بگیرد، ولایت و مشروعیتش را از دست می‌دهد دیگر همان شخص بر ما و شما ولایت نخواهد داشت. ولایت فقیه، در واقع ولایت فقاهت و عدالت است یعنی ولایت ضوابط الهی است نه ولایت شخص. دیکتاتوری نیست. حتی دیکتاتوری صالح هم نیست. چون بعضی‌ها می‌گویند این‌ها دیکتاتور صالح هستند. اصلاً آدم صالح نمی‌تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتور یعنی هر کاری دلم بخواهد می‌کنم. این یعنی طاغوت. دیکتاتور صالح یعنی انگار بگویی طاغوت صالح! ظالم عادل! این کلمه معنی ندارد. پس این‌هایی که می‌گویند احکام الهی باید اجرا شود و این‌جا به رأی کسی کاری نداریم این چیست؟ این دیکتاتوری نیست این ضوابط است. یا مسلمانی، یا نیستی. اگر مسلمان نیستی که ما با غیر مسلمان که از ولایت فقیه حرف نمی‌زنیم باید با او راجع به اصل اسلام حرف زد. ما که نمی‌گوییم به کسانی که مسلمان نیست شیعه نیست، به او بگوییم که ولایت فقیه را باید معتقد باشیم. نه. اگر مسلمان نیستی یا شیعه نیستی در یک کشوری که اکثراً مسلمان و شیعه هستند زندگی می‌کنی با این قانون، شما اعتقاد هم نداشته باشی مهم نیست ولی التزام به قانون داشته باشید. چنان که ما و شما اگر برویم در یک کشور اروپایی، آمریکایی، شرق و غرب عالم، لازم نیست به عقاید آن‌ها معتقد باشیم ولی لازم هست که تابع قوانین آن‌ها باشیم. نمی‌توانیم بگوییم من چون عقاید شما را قبول ندارم در اتوبان برخلاف قانون رانندگی می‌کنم. خب تو غلط می‌کنی. این که ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت است یعنی ما حکومت دیکتاتوری شخص نداریم ما دنبال هیچ شخصی راه نمی‌افتیم به عنوان شخصش. یعنی اگر همین فردا روشن شود یعنی اثبات شود که رهبری خلاف عدالت عمل می‌کند، رهبری در مورد بیت‌المال حساسیت و تقوای کافی به خرج نداد. رهبری باندبازی و قوم و خویش‌بازی فامیل‌بازی می‌کند. رهبری روی لجبازی با اشخاص تصمیم می‌گیرد. رهبری بدون مشورت و مطالعه دقیق اظهار نظر می‌کند. هر کدام از این اتفاقات بیفتد دیگر رهبری حق رهبری ندارد ایشان از مشروعیت می‌افتد. به تعبیر امام(ره) می‌گوید حتی لازم نیست او را عزل کنند قبل از این که توسط خبرگان معزول بشود، شرعاً عندالله منعزل است یعنی دیگر خداوند از آن لحظه به بعد برای او ولایتی قائل نیست و اطاعت او واجب که نیست بلکه حرام می‌شود اطاعت از رهبری حرام می‌شود. اگر اثبات بشود که رهبری دارد برخلاف اسلام و عدالت عمل می‌کند خب برخودش واجب است که کنار برود و بر خبرگان و نمایندگان ملت هم واجب است که او را کنار بزنند و کس دیگری را بیاورند این‌ها هم به وظیفه‌شان عمل نکنند یا چه نشود باز مشروعیت ندارد. البته این که هرکسی به هر دلیلی بلند شود بگوید به نظر من مشروعیت ندارد طبق آنچه که من می‌گویم نظر نداشته، این نیست، هیچ جای دنیا هم این نیست. الآن مسئول این سالن بیاید بگوید وقت شما تمام شده، در اتاق را باید ببندیم چراغ‌ها را خاموش کنید بروید بیرون! ما نمی‌توانیم بگوییم تو صلاحیت نداری ما به حرف تو گوش نمی‌کنیم. برای چه صلاحیت ندارد؟ چون طبق منافع ما عمل نمی‌کند؟ یک ضوابطی دارد حتی اگر مسئول این‌جا بخواهد تغییر کند باید طبق آن ضوابط عمل بشود بگویند یک مسئولی دارد، بررسی کنیم ببینیم این طبق ضوابط عمل کرده یا نکرده؟ نه این که تمام ما که الآن این‌جا نشستیم حق عزل مسئول این سالن را داریم. خب وقتی این‌جا با این مسئولیت این نمی‌شود این کار را کرد، چطور می‌شود با رهبری یک سیستم این کار را کرد.

سؤال: امر به معروف و نهی از منکر از رهبری؟ انتقاد از رهبری می‌شود؟

جواب استاد: بله می‌شود. روش انتقاد درست باشد حتماً می‌شود. الآن داخل و خارج مکررا دارد انتقاد می‌شود. هم داخل هم در رسانه‌ها خیلی انتقاد می‌کنند.

سؤال: بدون توهین با استدلال انتقاد از ولی‌ّفقیه می‌شود جایز است؟

جواب استاد: بله جایز است. اصلاً واجب است. امر به معروف و نهی از منکر، وقتی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت میگویند ما را امر به معروف و نهی از منکر کنید با این که معصوم هستند دیگر تکلیف بقیه روشن است. امام(ره) در صحبت‌هایش گفت یک عده می‌گویند با آمریکا سازش کنیم، بعد می‌گوید اگر خمینی پایش را کج گذاشت او هم باید عزل شود. یعنی این‌طوری نیست که هرچه من می‌گویم همه می‌گویند. من باید طبق اسلام حرف بزنم آن وقت بقیه هم به دلیل اسلامی باید اطاعت کنند. به همان دلیلی که رهبر وظیفه شرعی دارد یک موضعی را در اطاعت از خدا بگیرد، به همان دلیل، ملت وظیفه شرعی دارند از رهبر اطاعت و تبعیت کنند در راه خدا. نه رهبر حق دارد منحرف شود نه ملت. معنی این جمله این است.

سؤال: می‌گوید اگر خبرگان رهبری در عصری (در آینده) رهبری را انتخاب کردند که خدای نکرده در مسیر اسلام ناب نباشد، در آن وقت وظیفه مردم چه خواهد بود؟

جواب استاد: اولاً باید روشن کنید که از کجا می‌فهمیم یا آن‌ها فهمیدند که رهبرانی که بعداً می‌آیند صالح هستند یا نیستند؟ مثل همین نباشد که ما این‌جا الآن همه‌مان تشخیص بدهیم که آقا فلانی باید عزل بشود! این هرج و مرج است. نمایندگان ملت در خبرگان باید این تشخیص را بدهند و لذا این انتخابات خبرگان و سایر انتخابات، این‌ها اگر درست و دقیق انجام بدهند این مسئله هم رعایت می‌شود. این‌ها در مسائل فقهی و اصولی ما، تکلیفش خیلی روشن است. اگر ضوابط کشف شخص صالح درست رعایت بشود بقیه مسائل را ما باید طبق وظیفه‌مان عمل کنیم.

سؤال: سؤال می‌کنند آیا ولیّ فقیه معصوم است؟

جواب استاد: نخیر، ‌معصوم نیست. لازم هم نیست معصوم باشد. اما امر دایر نیست که یا معصوم باشد یا ما اطاعت نکنیم. شما الآن می‌روید توی اتاق جراحی، پزشک متخصص، تحقیق کردی، کشف کردی، متخصصین گفتند آقا بهترین جراح ایشان است. خب حالا رفتی توی جراحی این جراح فرضاً اشتباه کرد. این چه چیزی را عوض می‌کند؟ هیچ چیز را عوض نمی‌کند هم تو به وظیفه شرعی‌ات عمل کردی که پیش بهترین جراح رفتی به تشخیص اهل نخبه و خبرگان او. هم او به وظیفه شرعی‌اش عمل کرده که این را گفتند بیا توی اتاق جراحی. حالا آیا به وظیفه‌اش عمل کرده یا خیر؟ مگر ما وقتی مقلد یک مرجع تقلید می‌شویم مگر او را معصوم می‌دانیم؟ مگر وقتی سوار یک هواپیما می‌شویم خلبان او را معصوم می‌دانیم که جان و همه چیزمان را به خلبان سپردیم؟ ما باید حجّت عقلی و شرعی داشته باشیم. باید حجّت داشته باشیم بگوییم ما وظیفه‌مان را انجام دادیم. بعد معیارها، یک بخش مهمی از آن محکمات اسلام و انقلاب است. هیچ رهبری در آینده نمی‌تواند اصول را کنار بگذارد اما در تشخیص مصادیق، اجتهادهای زمانی و مکانی می‌شود. هیچ رهبری بعداً نمی‌تواند بیاید بگوید که مبارزه با ظلم و کفر، دیگر تمام شد! یا بیاید بگوید از این به بعد رشوه و اختلاس، قانوناً شرعی و جایز و حلال است. یا بگوید رژیم اسرائیل هیچ اشکالی ندارد! هیچ رهبری چنین حرفی را نمی‌گوید هر رهبری این حرف‌ها را بگوید مشکل دارد. باید انتقاد کرد، امر به معروف و نهی از منکر کرد، اعتراض کرد. اما این که بگوییم اگر او نبود، پس به تشخیص چه کسی اگر منحرف شد؟ راجع به امام(ره) یک عده‌ای از همان اول می‌گفتند منحرف است که انقلاب کرده! مگر ما نداشتیم در همین متدینین و مذهبی‌ها، حتی آخوند، حتی صاحب رساله، از اول می‌گفت امام منحرف است. خب باید دید با تشخیص چه کسی و با چه ملاکی؟

سؤال: برای رأی دادن نیاز به بصیرت و آگاهی لازم است، در این زمینه چگونه بصیرت کسب کنیم؟

جواب استاد: با مطالعات سیاسی و تاریخی، و هم تجربه‌های تاریخی، و هم با توجه به صحبت‌های امام و رهبری، آگاهی و اشراف به قانون اساسی، ‌قانون انتخابات، تعقیب جریان‌های مختلف که چه کسانی چه می‌گویند چه کار می‌کنند.

سؤال: آیا با فسادهای مالی و اداری و گرانی و بیکاری، نظام منحرف نشده است؟

جواب استاد: اگر نظام خودش اهل فساد است مثلاً خدای نکرده مسئولین اصلی نظام، رؤسای سه قوه، این‌ها فاسد باشند چرا این‌ها علامت یک انحرافی در نظام است. ولی اگر این‌طور نباشد، می‌خواهد با فساد و گرانی مبارزه بکنند، مشکلاتی دارند، محدودیت‌هایی دارند نه نظام فاسد نشده، ولی احتیاج به کمک و اصلاحات ساختار دارد.

سؤال: نظارت استصوابی شورای نگهبان یعنی چه؟ و چرا مخالفت می‌شود؟

جواب استاد: نظارت در درجه اول، یعنی نظارت استصوابی. وقتی می‌گویند فلان کس فلان کار را بکند شما هم ناظر باش، یعنی شما نظارت کن که اشتباه نکند، سوء استفاده نکند، خطا نکند، ناظر باش، معنی‌اش این نیست که بنشین آن‌جا تخمه بشکن تماشاچی باش! نظارت به معنی تماشاگری نیست، این نظارت یعنی تو مسئولی مراقب باشی این خطا را منحرف نشود، توی این ایستگاه چقدر باید بایستد؟ همان‌قدر بایستد. کلاً نایستد خاموش کند. رد نشود. نظارت یعنی ببین درست عمل می‌کند یا نه؟ اصلاً کسی که می‌گوید نظارت بکنید اما نظارت‌تان را ما گوش نمی‌کنیم یعنی چه؟ شورای نگهبان نظارت بکند ولی برای خودش نظارت بکند. در نامه اعمالش بنویسد و برود خانه‌اش دیگر کاری نداشته باشد! خب این چطور نظارتی است؟ چرا مخالفت می‌کنند؟ بیشتری‌ها برای این که می‌ترسند خودشان فاقد صلاحیت تشخیص داده بشوند. بیشتر نگرانی‌شان این است. بعضی هم البته ممکن است نگران باشند که می‌گویند بعضی از ناظرین شورای نگهبان و شورای نگهبانی‌ها در رد صلاحیت و تأیید صلاحیت‌ها ممکن است به قانون کاری نداشته باشند طبق میل شخصی‌شان عمل کنند بعد هم بگویند ما مثلاً پاسخگو نیستیم. حرفی که بیشتر می‌زنند این است.

سؤال: آیا می‌شود لیست‌های انتخاباتی ارگان‌ها یا جناح خاصی را به آن بسنده کرد یا رأی داد؟

جواب استاد: بله،‌ اگر به آن ارگان،‌ به آن جناح، یا به آن جریان اعتماد دارید و شرعاً حجّت پیدا کردید می‌شود. چون همه را که ما نمی‌شناسیم.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha